تاریخ اسلام با طعم تحلیل اینجا بر بلنداست...
|
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می کنم خدمت مخاطبان عزیز به "بربلندا" خوش آمدید انشاالله همیشه در زندگیتون بربلندا باشید. در این وبلاگ قراره که مطالبی با موضوع تاریخی نگاشته بشه،نــــــــــــــــــه اشتباه نشه یه موقع اصلا قرار نیست مطالب تکراری و خشک تاریخی منتشر بشه قراره که نکات جالب و متنوع تاریخ اسلام با نگاهی نو و به قول دوستان با طعم تحلیل ارائه بشه تا از تاریخ این معلم انسان ها درس هایی بگیریم که به درد زندگی امروزمون بخوره ! انشاالله با همراه باشید و ما رو از نظرات تون بی نصیب نزارید. با تشکر [ یادداشت ثابت - جمعه 92/9/30 ] [ 2:49 عصر ] [ شـــــهید دیالـــمه ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/1/15 ] [ 3:41 عصر ] [ شـــــهید دیالـــمه ]
[ نظر ]
جایگاه امر به معروف و نهی از منکر در صدر اسلام چگونه بود و حالا به چه صورت است؟؟؟؟ چه چیزی باعث شده که جایگاهش انقدر کم رنگ بشه؟؟؟ انشاالله مفصل بحث خواهیم کرد شما هم فکر کنید
[ پنج شنبه 93/1/14 ] [ 1:33 عصر ] [ شـــــهید دیالـــمه ]
[ نظر ]
به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)
دود بود و دود بود و دود بود
روز رنگ تیره شب را گرفت مجتبی چشمان زینب را گرفت پای لیلی چشم مجنون می گریست
حسن لطفی
پــــــینوشت: شهادت حضرت زهرا(س) مهر تاییدی بر مظلویت اهل بیت (ع) در کل تاریخ است . . .
[ سه شنبه 93/1/12 ] [ 2:57 عصر ] [ شـــــهید دیالـــمه ]
[ نظر ]
آنچه نقل میشود اجمالی از آنچه در کتاب های تفسیر و حدیث وارد شده است و شما میتوانید برای تفصیل بیشتر به بحار الانوار ،ج 18 ،بحث معراج مراجعه نمایید.
تاریکی شب همه افق را فرا گرفته بود و خاموشی در تمام نقاط حکم می کرد,هنگام آن رسیده بود که جانداران در خوابگاه های خود به استراحت بپردازند و برای مدت محدودی چشم از مظاهر طبیعت بپوشند و برای فعالیت روزانه ی خود تجدید قوا کنند. شخص پیامبر بزرگ اسلام نیز از این ناموس طبیعی مستثنی نبود و میخواست پس از اداء فریضه ,به استراحت بپردازد ولی یک مرتبه صدای آشنایی به گوش او رسید , آن صدا از (جبرئیل)امین وحی بود که به او گفت امشب سفر عجیبی در پیش دارید و من مامورم با تو باشم و نقاط مختلف گیتی را با مرکب فضا پیمایی به نام (براق) بپیمائید. پیامبر سفر با شکوه خود را از خانه (ام هانی),(خواهر امیر المومنان) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی (بیت المقدس) یا (مسجد القصی) روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی از همان نقطه پائین آمد و از نقاط مختلف مسجد و (بیت اللحم) که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیاء و آثار و جایگاه آنها دیدن به عمل آورد و در برخی منازل دو رکعت نماز گزارد. سپس قسمت دوم از برنامه خود را آغاز فرمود , از همان نقطه به سوی آسمان ها پرواز نمود , ستارگان و نظام جهان بالا را مشاهده کرد و با ارواح پیامبران و فرشتگان آسمانی سخن گفت و از بهشتو دوزخ بازدیدی به عمل آورد, درجات بهشتیان و دوزخیان را از نزدیک مشاهده فرمود و در نتیجه از رموز هستی و اسرار جهان آفرینش و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان خدا کاملا آگاه گشت , سپس به سیر خود ادامه داد و به (سدرة المنتهی) رسید و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید ، در این هنگام برنامه وی پایان یافت ،سپس مامور گشت تااز همان راهی که پرواز نموده نموده بود بازگشت نماید ودر مراجعت نیز در بیت المقدس فرود آمد و راه مکه و وطن خود را پیش گرفت , و در بین راه به کاروان تجارتی قریش برخورد در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و به دنبال آن می گشتند و از آبی که در میان ظرف آنها بود قدری خورده و باقیمانده را به روی زمین ریخت و بنا به روایتی روپوشی روی آن گزارد و از مرکب فضاپیمای خود در خانه (ام هانی) پیش از طلوع فجر پایین آمد و برای اولین بار راز خود خود را به او گفت و در روز همان شب , در مجامع و محافل قریش پرده از راز خود برداشت و داستان معراج و سیر شگفت انگیز او که در فکر قریش امر ممتنع و محالی بود , در مراکز دهان به دهان گشت و سران (قریش) را بیش از همه عصبانی نمود . قریش به عادت دیرینه ی خود به تکذیب او برخواستند و گفتند اکنون در مکه کسانی هستند که (بیت المقدس) را دیده اند اگر راست می گویی ،کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن ،پیامبر نه تنها خصوصیات ساختمان بیت المقدس را تشریح کرد بلکه حوادثی که در میان مکه و بیت المقدس رخ داده بود را بازگو نمود و گفت : در میان راه به کاروان فلان قبیله برخورد نمودم و شتری از آنها گم شده بود و در میان اثاثیه آنها ظرف رآب بود و من از ان نوشیدم و سپس آنرا پوشانیدم و در نقطه ای به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود، (قریش) گفتند از کاروان قریش خبر بده گفت : آنها را در ((تنعیم)) (ابتدای حرم است) دیدم و شتر خاکستری رنگی در پیشاپیش آنها حرکت می کرد و کجاوه ای روی آن گزارده بودند و اکنون وارد شهر مکه می شوند . قریش از این خبرهای قطعی سخت عصبانی شدند گفتند اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما معلوم می شود , ولی چیزی نگذشت ، طلایع کاروان (ابوسفیان) پدیدار شد و مسافرین جرئیات گزارشهای آن حضرت را نقل نمودند.
منبع : فروغ ابدیت- جلد 1-فصل 22 [ جمعه 92/12/2 ] [ 11:50 صبح ] [ فاطمه برات لو ]
[ نظر ]
لبخند دیروز ت ای نماد سرافرازی وطن از سر غرور و سر فرازی بود
اما لبخند تلخ امروز من از روی شکستن عزت ایران است لبخندی تلخ تر از جام زهر روح الله
چه جام ها که از زهر آکندند ولی با وجود بصیرت شکست و بی تاثیر شد
اما انگار که دوباره آمد دوره قجر یا بصیرت ما کم عمق شد
که دوباره ترکمانچای و گلستان قدیم در دولت تدبیر امید تجدید شد
باز هم شرمنده توام ای شهید که هنوز مادرت چشم به راهت نشسته
ومن چه زود راه روشنت را گم کردم و دستان تو که با دشمنی تمام جهان و با وجود کینه توزی کفر بالا نرفت اما دستان عده ای وطن فروش چه زود بهر شادی عدو بالا رفت
ای جاوید وطن دعایی کن که بصیرتمان فاطمی شود
[ چهارشنبه 92/11/23 ] [ 1:29 صبح ] [ سکینه مسلمی ]
[ نظر ]
![]()
جـانـبـازی اسـت بـرای خـودش ایـن چـادر مـن! [ سه شنبه 92/11/15 ] [ 5:14 عصر ] [ سکینه مسلمی ]
[ نظر ]
بیا مهدی که من یاد تو دارم در این ساحل چو موج بی قرارم
شب و روزم به یاد تو به سر شد بگو تا کی من این فریاد برآرم
خدایا یوسف زهرا به غم گفت امت گوید غریب روزگارم
کدام روز امت جدم پیامبر نشست از روی صدق در انتظارم
کدام روز شیعیان پیرو من نکردند معصیت تا غم ندارم
کدام روز طالبان عدل گستر نکردند بر در حق شرمسارم
بگو ظلم امت بر آل حیدر کشید این پرده را بر اصل کارم
بگو بر حال امت حاضرم من اگر چه پرده بر ظاهر گذارم
منم مشتاق دیدار تو مهدی که سازم جمکرانی در دیارم
منم خواهان عدل مرتضایی که بی عدل علی حبس حصارم
بگو کی باشد آن روزی که قلبم زند فریاد و گوید جان نثارم
به جان مادرت زهرای کوثر فقط کن یک نظر بر حال زارم
[ یکشنبه 92/10/22 ] [ 11:33 عصر ] [ سکینه مسلمی ]
[ نظر ]
عکس نوشت:اگه تو دل سختی ها و زمانی که همه چیز یه جور دیگه اس گفتیم خدایا شکر.... خیلی عالیه تو آرامش و راحتی همه می تونن شاکر باشن... [ یکشنبه 92/10/1 ] [ 11:43 صبح ] [ شـــــهید دیالـــمه ]
[ نظر ]
در تاریخ داریم که یکی از رویدادهای مثبت سال نخست هجرت پیامبر تاسیس مســـجد بود در واقع پیامبر مسجد رو مرکز جنبش های اسلامی قرار دادن و یک مکان عمومی برای مسلمانان شد تا بتونن در اون به کارهای آموزشی،پرورشی،سیاسی،قضایی و... در کنار عبادات خود برسن. در واقع مسجد مرکزی شده بود تا مسلمان ها برای کارهای عبادی و اجتماعی شون بتونن بهش رجوع کنن و کارکرد مسجد فقط منحصر به عبادت کردن نشده بود و هسته اصلی ورنق پیدا کردن مسجد جوون ها بودن و از همین مسجد بود که بزرگترین تصمیمات سیاسی و عبادی گرفته می شد.... ..................................... حالا بعد از گذشت سالها یک نگاه به مساجد بیندازید... دیگه میشه رو مساجد به عنوان مرکز جنبش های اسلامی نگاه کرد؟؟؟؟؟؟؟ یا کارکرد خودش رو از دست داه و ما فقط برای نمازخوندن و برگزاری مجالس عزا از اون استفاده می کنیم؟؟؟ جای جوون ها تو مساجد خالی نیست؟ چیزی که پیامبر زمان بنا کردن مسجد انتظار داشتن این بوده که حالا هست؟؟ تا حالا فکر کردید فرهنگسراها چه نقشی رو دارن به موازات مساجد بازی می کنن؟ ........... فکر کنیم به این مسائل و ببینیم در چه حالیم و جایگاه مسجد الان کجاست!!!!!!؟
[ شنبه 92/9/30 ] [ 3:8 عصر ] [ شـــــهید دیالـــمه ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |